رزا جونرزا جون، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

رزا دختری از جنس بهار

دلنوشته های مامان پاطی

قشنگترین هدیه ی خدا به من همه ی عمر و هستی من تو رو به اندازه ی تمام دنیا نه حتی بیشتر از اون دوست دارم تو و بابا محمد بهترین هدیه هایی بودید که خدا به من داد .وقتی به من میگی مامان جدیدا که یاد گرفتی میگی پاطی انگار دنیا رو به من میدن عشقم .به خدا گفتم خدا تو این هدیه ی قشنگو تو شرایط خاص به ما دادی فقط فقط به خودت میسپارمش همیشه حافظ و نگهدار گل زندگیمون باش.
10 آبان 1392

اولین سفر گلمون به مشهد

گل رز زندگیم این اولین سفرت به مشهده . چهارشنبه روز قبل از عید غدیر با عمه مژده و عمو مهدی با همدیگه رفتیم پیش امام رضا. تو راه رفتن اصلا مارو اذیت نکردی چون همش خواب بودی. با بابایی رفتی حرم امام رضا برای اولین بار. بابا میگفت وقتی همه صلوات میفرستادن توام بلند میگفتی: اللهههههههههههههههههههههههههههههههههه الهی مادر فدات بشه گلم. امام رضا نگهدارت باشه. تو پاساژ هم که میرفتیم همش میگفتی اوودم اوودم یعنی خودم راه برم. خلاصه کلی راه رفتی و بازی کردی و برای همه بای بای میکردی. خیلی زود برگشتیم چون هوا سرد شده بود و میترسیدیم سرما بخوری. تو راه برگشت هم که تو ماشین عمو مهدی سی دی عمو پورنگ میدیدی و همش میگفتی برام بزارین تا ببینم. عموووو پ...
10 آبان 1392

تولد گل زندگی ما

گل  رز زندگی ما 22 خرداد 1391 پا به این دنیا گذاشتی عزیزم. مامانی خیلی کوچولو بودی وقتی به دنیا اومدی. 2.800 بودی گل من. من و بابایی واسه بزرگ شدنت لحظه شماری میکردیم. الان که میبینیمت میگیم چه زود گذشت. خدایا شکرت که این گل نازو به ما هدیه دادی  
5 آبان 1392